هر سال تو این لحظه ها حالم همینه
انگار که غرق یه حس اضطرابم
چند ساعته دیگه درست یک سال میشه
یک سال میشه که نمی تونم بخوابم
هر سال تو این لحظه ها حالم همینه
انگار سرریزم از احساس رسیدن
حس می کنم بدجور نزدیکی به خونه
وقتی که مردم بوی عیدی گوش میدن
حوای خوبم چیدن یک سیب که هیچ
من پشت ردت تو دل آتیش میرم
حس می کنم آدم به دنیا اومدم تا
این سیب و از دستای تو عیدی بگیرم
تنها زمان سال که هم خوبه حالت
هم با خودت درگیر حس دردی عیده
کاری ندارم عید برمیگردی یا نه
تو هر زمان سال که برگردی عیده
هفت سین امسال و کنار آینه چیدم
تا لحظه لحظه جای خالیتو ببینم
تقویم امسالم تموم شد بسه برگرد
تنها محاله پای این سفره بشینم
حوای خوبم چیدن یک سیب که هیچ
من پشت ردت تو دل آتیش میرم
حس می کنم آدم به دنیا اومدم تا
این سیب و از دستای تو عیدی بگیرم